معنی حادثه جو

لغت نامه دهخدا

حادثه جو

حادثه جو. [دِ ث َ / ث ِ] (نف مرکب) و حادثه جوی، آنکه از حوادث و پیش آمدها نفع جستن خواهد.

فرهنگ معین

حادثه جو

(~.) [ع - فا.] (ص فا.) آن که همواره در پی حوادث و وقایع تازه است، آن که از مخاطرات نترسد.


حادثه

آن چه نو پدید آمده، رویداد، اتفاق، جمع حادثات، حوادث. [خوانش: (دِ ثِ) [ع. حادثه] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

حادثه جو

آن‌که دائم در پی وقایع و حوادث تازه است و از آن‌ها باک ندارد،


حادثه

حادث
پیشامد تازه، واقعه، رویداد،
آسیب و بلا،

حل جدول

حادثه جو

ماجراجو


حادثه

پیشامد

فارسی به عربی

حادثه جو

مغامر


حادثه

حادث عرضی، حادثه، علم الصرف، مغامره


جو

جو، حبوب، شعیر


حادثه معترضه

حادثه

فرهنگ فارسی هوشیار

حادثه جویی

بی باکی گربزی عمل حادثه جو


جو

میان آسمان و زمین، اتمسفر، جو هر چیز، داخل هر چیز

گویش مازندرانی

جو

جو

خواص گیاهان دارویی

جو

جو وسوپ آن تب بر است. سوپ جو تشنگی وعطش وغلیان خون را برطرف می کند. آب جو پخته با سرکه برای مبتلایان به بیماری های آکنه، اگزما و حساسیت ها مفید است. (به صورت مالیدنی). آب جو داروی سینه است البته آب جو برای معده مفید نیست و سرد است.

معادل ابجد

حادثه جو

527

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری